The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground
The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground

حس خواب آلودگی

اینقدر خوابم میاد هیچ حس کار کردن ندارم. حتی حال و حوصله وب گردی هم ندارم. نمی دونم چطور باید ساعت بگذره تا من به وقت تعطیلی برسم و از محل کار بزنم بیرون و واسه خودم عشق کنم. همکارم میگه سرماخوردگی داره حالا من فرض می کنم کرونا سه روزه با حال بدش میاد سرکار معمولا سرفه و آبریزش داره ولی من الان بدن درد و یه مختصر گلو دردی خیلی خفیف حس می کنم خداکنه همون سرماخوردگی باشه و کرونا نباشه و بیماری واگیر نباشه نمیدونم در صورت بیماری چطور از خودم مراقبت کنم در حالیکه پریودی از رگ گردن به من نزدیک تر است. بدن من و سیستم ایمنی من ضعیف هست و من تنها زندگی می کنم خوب این مراقبت از خود رو مشکل میکنه و ممکنه بیماری طولانی و کش دار بشه یا بیشتر از حد ممکن من رو اذیت کنه. کاش همون سرماخوردگی ساده باشه و بی حالی منم مربوط به پریودی باشه و کرونایی در کار نباشه. 

فلافل کشمشی

اوایل پریودیم هست یه حس بی حالی عجیبی دارم. سر کار هستم و چندان حوصله کار کردن ندارم. یه کاری باید تحویل می‌دادم که خوشبختانه انجامش داده بودم دیروز و قدری کار داشت که امروز انجام شد. دیروز کلی برنامه ریزی کرده بودم واسه خرید اما متاسفانه چون کارتم جدید بودم متوجه شدم رمز کارتم کار نمی‌کنه و نمی‌تونم برم خرید برای شارژ کارت مترو ازش استفاده کردم و اخطار می‌داد رمز اشتباه هست خوب شد باهاش مغازه نرفتم وگرنه سنگ رو یخ می‌شدم. خونه رفتم چک کردم دیدم اعداد همونه اما من پس و پیش به ذهن سپردم و برای که امروز این مشکل پیش نیاد رمز رو یه گوشه یادداشت کردم که همراهم باشه. دیروز یه فلافل خریدم چشمتون روز بد نبینه اولش که یارو صاحب مغازه دیدم داره به پاهاش دست میزنه بعد هم دستش متوجه نشدم دقیق فکر کنم نشست دستش رو دقیق نفهمیدم اون پشت چیکار می کرد توی فلافل حین خوردن کشمش دیدم روغنش هم اونقدری زیاد بود که نون رو کلا روغنی کرده بود خلاصه آخرین بار بود از این مغازه خرید می‌کردم. نوشتن قدری حالم رو بهتر کرد اما همچنان بی‌حوصله هستم. 

سود سهام

دیروز یه پیام اومد روی گوشیم که سود سهام به حساب شما واریز شد. گوشیمو چک کردم دیدم بله پول به حسابم واریز شده است. وقت برگشتن به خونه می دانستم که نان ندارم و گرسنه‌ام از سرکوچه فلافل گرفتم. ضرر سکه ای که خریدم بیش از یک تومن شده و دیگه نباید مدام چک کنم و بهش اهمیت بدم. الان سر کار هستم و فعلا کاری برای انجام دادن ندارم. توی نت چرخیدم احتمالا موضوع پایان نامه ام رو عوض کنم برای موضوع قبلی چهار کتاب و ده تا پایان نامه خونده بودم اما مراحل آماری کار بسیار سخت بود و هر کسی از یه روشی رفته بود. من می خوام یه چیزی انتخاب کنم که با یه رگرسیون ساده سر و تهش هم بیاد. فلذا احتمالا موضوع رو برای راحتی کار عوض کنم. یکی دو تا پایان نامه دانلود کردم که باید بخونم اما الان حسش نیست. قیمت غذاهای نیمه آماده رو سرچ کردم خیلی گرون بودن به نظرم خودم باید یه کم از فاز تنبلی دربیام و حرفه‌ای‌تر آشپزی کنم. هنوز حقوق واریز نشده احتمالا یکم واریز میشه و من کمی با بحران مالی مواجه میشم چون کم کم موعد تمدید اجاره خونه برای سال بعد هست و باید پول هام رو برای پول پیش خونه سیو کنم. یه سفر هم ماه آینده به شیراز دارم که اونم نیازمند پول هست. امیدوارم بتونم داستان های مالی رو مدیریت کنم. 

پیتزا سیب

روز چهارشنبه بدون هیچ مناسبت خاصی خودم رو به صرف پیتزا دعوت کردم. بعد از کار به یکی از شعب پیتزا سیب رفتم و منو قیمت نداشت منم طبق عادت پیتزا چهارفصل سفارش دادم که با مالیات شد حدود سیصد و چهارده هزار تومان، حقیقت چیزی معادل حقوق پنج ساعت کار کردن من بود. اما چه می شد کرد دیگه سفارش داده بودم. قبل و بعد من هم افراد زیادی توی فست فود بودن این نشون میده که وضعیت مالی مردم نسبتا مناسب هست. بعدش رفتم تو خیابون قدم زدم و به چند تا کتابفروشی سر زدم. کتابفروشی‌ها نسبت به چند وقت پیش که مثل کف دست می شناختمشون نبودن تغییر دکور داده بودن و کتاب ها جای همیشگی شون نبودند. امروز هم سر کار نشستم پای سیستم چند تا سهم تحلیل کردم. قشهد عزیزم هم به خاطر تغییرات پنجاه درصدی بسته شده تا چند روزی ذوق مثبت خوردنش می پره تازه معلوم نیست باز بشه با چه وضعیتی روبرو بشه البته من تا افزایش سرمایه نگه می دارم این سهم رو، سرمایه‌گذاریم توی سکه هم به شکست انجامید نزدیک یک میلیون توی ضرر هستم. 

بازارهای مالی

یه سهم خریدم به اسم "قشهد" این سهم خیلی خوبه این چند روز که بازار منفی بود پر قدرت صف خرید بود و سبزی چشم نوازی به پرتفوی قرمز من داد. بالاخره کارت ملی رو برداشتم و رفتم یه دونه سکه خریدم به قیمت بیست و هشت میلیون و پانصد هزار تومان که این قدر ورودم به این بازار پرقدرت بود که از اون روزی که خریدم مدام قیمتش افت کرده و لیک جز افسوس ثمره ای برای من نداشت. امروز قدری تایم آزاد داشتم راجع به دهک های درآمدی سرچ کردم چیزی دستگیرم نشد جز چند مطلب قدیمی که درآمد دهک دهم بالای ده میلیون تومان است. با این احتساب باید تعداد افرادی که همچین درآمدی دارند بسیار باشد. در مورد گرفتن وام نیز سرچ کردم به این نتیجه رسیدم تا زمانی که محل خرج کرد وام مشخص نشده باشد بدون هدف وام گرفتن ایده روشنی نیست. بیشتر مقروض می شوی و به دردسر می افتی. از همکارم پرسیدم حقوق رو گویا یکم هر ماه واریز می‌کنند، من باید هفت هشت روز دیگر در انتظار حقوق باشم البته وضع مالیم چندان مناسب نیست اما چاره چیه باید صبر کنم. 

حکایت این روزها

امروز صبح اومدم آشغال‌ها رو ببرم بیرون که زن همسایه یک کارتن داد دستم و گفت اینم با خودت ببر، نزدیک سطل زباله، یه زباله‌گرد ایستاده بود که کارتن رو ازم گرفت. زن همسایه جدید کف حیاط داشت فرش می شست. حس خوبی بهشون ندارم بی نهایت پر رو هستند. یه سلام بهشون بدی بی چاره ای مثلا همین کارتنی که داد دستم دومین برخورد زشتش با من بود. بچه هاشون هم کف حیاط هستند و مدام در حال سروصدا کردن هستند. اگه جای مناسب پیدا کنم قطعا میرم. دیروز رفتم سکه بگیرم بهم ندادن گفتن حتما باید کارت ملی داشته باشی و منم دست از پا درازتر راهی خونه شدم. همسایه ها رو مخم هستند. از اون بیشتر کلافه ام که پولم رو درست مدیریت نکردم شاید اگه درست و حسابی سرمایه‌گذاری کرده بودم الان وضعم این نبود و میتونستم به خرید خونه فکر کنم. یه دوره‌ای که بیمار شدم که از دنیا به اندازه یک سال عقب افتادم نتونستم کار کنم. در نتیجه پولی هم پس انداز نکردم که برای روزهای سخت پشتوانه زندگیم بشه. پایان نامه رو مخم هست هر زمان بهش فکر می کنم واقعا دلم می خواد خودمو بکشم. کاش یه شرایطی پیش بیاد بنویسم تموم شه بره. روزهای خوبی نیست تنهام و بی‌پناه و دارم بار زندگی رو به دوش میکشم در حالی که خسته و نالان هستم. دارم سرفه می کنم خداکنه کرونا نباشه من طاقت بیماری رو ندارم. 

حقوق پایین

امروز صدام زدند و چندتا برگه گذاشتند جلوی روم که امضا کنم مثلا قراردادم بود که توش مبلغ حقوق هم درج شده بود. حقوق نسبت به شرکت قبلی پایین تر بود و من همین طور ناراحت توی خودم بودم. فعلا سه ماه آزمایشی هستم. امروز قدری انگیزه ام رو برای کار از دست دادم. اما نشستم با خودم فکر کردم که باید قوی باشم. باید کارهایی که بهم محول میشه به بهترین شکل انجام بدم. باید اول مطمئن شم بعد سه ماه اینجا ماندگار هستم یا نه بعد دعوای حقوق راه بندازم. فعلا باید سکوت کنم. البته تا رقمی پرداخت نشه آخر ماه صرفا بر اساس یه برگه که حتی حکم حقوق هم نبود نمیشه نظر داد. گاهی وقت ها تو بعضی شرکت ها عدد دریافتی بیشتر از حکم حقوق می شد. باید حداقل تا آخر ماه منتظر بمونم که یه مقایسه ای داشته باشم بعد که شرایط رو سنجیدم دنبال راه حل برای بهبود اوضاع باشم. 

پاسخ به چالش

آقای رعد خواستن که در چالشی شامل پرسش های زیر شرکت کنیم. دوست داری عاشق شی ازدواج کنی یا سنتی؟ طبعا دوست دارم عاشق بشم و به ازدواج منتهی بشه. همین الان چقدر پول تو حسابت هست؟ حدود چهل تومنی هست. کدوم بازیگر میتونه نقش تو رو بازی کنه؟ صبا کمالی. ترسناک ترین اتفاقی که افتاده؟ همین چند ماه پیش چیزایی می دیدم و می شنیدم که بقیه نمی دیدن و نمی شنیدن خیلی روزهای سخت و ترسناکی بود. یکی از شایعاتی که درباره خودت شنیدی؟ میگفتن با یه پسری دوستی در حالی که باهاش دوست نبودم و اصلا هیچ وقت حتی باهاش حرف نزده بودم. اولین کراش شما به سلبریتی کی بود؟ خیلی بچه بودم دوران جهالت شادمهر عقیلی الان اصلا اون سبک موزیک رو دنبال نمی کنم و گوش نمیدم. زیر دوش چه آهنگی می خونی؟ هیچی. از بچه کدوم فامیل یا دوست و آشنا بدت می اومد؟ هیچکدوم. اگر پلیس بگیردت دوست صمیمیت فکر می کنه به چه جرمی دستگیر شدی؟ به جرم نشر اکاذیب یا جرم های سیاسی. دوست داری برای همیشه تو چه سنی بمونی؟ توی دوران کودکی.

همسایه بد

امروز وقت گذاشتم چهار تا مطلبی که قرار بود هفته بعد آماده کنم، تموم کردم و فرستادم. حدود یه هفته‌ای میشه میرم سرکار حجم کاری به نسبت زیاد هست. فعلا بد نیست و همه چی اوکیه. امشب به خودم جایزه دادم و سیب زمینی سرخ کرده درست کردم. همسایه طبقه بالایی قصد رفتن داره خیلی رفتارهای ناشایستی انجام میده، مثلا توی حیاط فرش شستن وسایل هاشون رو همه گذاشتن کف حیاط مدام در حال آب هدر دادن و شستشو هستن  و خیلی شلوغ کاری می کنند انگار که آزاد شده باشند از زندان قبلا که همسایه دیگه هم بود رفتاراشون خیلی متعارف بود. یه شب خواب بودم که ساعت یک زنگ در رو زدند فکر کنم همین ها بودند هرچند من در رو باز نکردم آرزو می کنم هر چه سریعتر بروند. پشت پنجره من هم کلی وسایل گذاشتن اصلا نور نمیاد داخل اتاقم و کلافه ام کردند. 

کار اونم دو تا

من کار پیدا کردم بالاخره مصاحبه رفتن ها نتیجه داد و من کار پیدا کردم. یکیش کارآموزیه با حقوق وزارت کار دیگری کارشناس هست با حقوق بالاتر هست. کارآموزیه راهش چند دقیقه ای نزدیک تر هست. کارآموزیه خصوصیه و کارشناسی دولتی هست. ساعات کاری کارآموزی هشت صبح الی پنج عصر هست. ساعات کار کارشناسی فعلا که تابستون هست از شش و نیم صبح الی دو و نیم بعد از ظهر هست. من حقیقتا سر انتخاب موندم. از طرفی اون بعد آموزشی و کارآموزی دلم میخواد. از طرفی این کارشناسی هم محیط خوب و آرومی داره و خوب پول بهتری هم میدن. شما جای من بودین چیکار می کردین؟ کدوم رو انتخاب می‌کردین؟ موندم سر دو راهی و البته برام سخته که به خصوصیه نه بگم. امروز برای آشنایی با محیط دولتیه رفتم سر کار و روز نسبتا خوبی بود. کارمندا خوب بودن و همکارهای خوبی دارم.