امروز وقت گذاشتم چهار تا مطلبی که قرار بود هفته بعد آماده کنم، تموم کردم و فرستادم. حدود یه هفتهای میشه میرم سرکار حجم کاری به نسبت زیاد هست. فعلا بد نیست و همه چی اوکیه. امشب به خودم جایزه دادم و سیب زمینی سرخ کرده درست کردم. همسایه طبقه بالایی قصد رفتن داره خیلی رفتارهای ناشایستی انجام میده، مثلا توی حیاط فرش شستن وسایل هاشون رو همه گذاشتن کف حیاط مدام در حال آب هدر دادن و شستشو هستن و خیلی شلوغ کاری می کنند انگار که آزاد شده باشند از زندان قبلا که همسایه دیگه هم بود رفتاراشون خیلی متعارف بود. یه شب خواب بودم که ساعت یک زنگ در رو زدند فکر کنم همین ها بودند هرچند من در رو باز نکردم آرزو می کنم هر چه سریعتر بروند. پشت پنجره من هم کلی وسایل گذاشتن اصلا نور نمیاد داخل اتاقم و کلافه ام کردند.
چه رفتارهای عجیبی
واسه کاری که پیدا کردین خیلی خوشحال شدم
همچنین شما رو به یه چالش هم دعوت کردم
مرسی از شما، بی نهایت تشکر
تنهاییت رو حس کردم. نگذار بفهمن به چیا حساسی
چیزی نگفتم بهشون فقط تو دلم حرص خوردم از دستشون