The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground
The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground

کار اونم دو تا

من کار پیدا کردم بالاخره مصاحبه رفتن ها نتیجه داد و من کار پیدا کردم. یکیش کارآموزیه با حقوق وزارت کار دیگری کارشناس هست با حقوق بالاتر هست. کارآموزیه راهش چند دقیقه ای نزدیک تر هست. کارآموزیه خصوصیه و کارشناسی دولتی هست. ساعات کاری کارآموزی هشت صبح الی پنج عصر هست. ساعات کار کارشناسی فعلا که تابستون هست از شش و نیم صبح الی دو و نیم بعد از ظهر هست. من حقیقتا سر انتخاب موندم. از طرفی اون بعد آموزشی و کارآموزی دلم میخواد. از طرفی این کارشناسی هم محیط خوب و آرومی داره و خوب پول بهتری هم میدن. شما جای من بودین چیکار می کردین؟ کدوم رو انتخاب می‌کردین؟ موندم سر دو راهی و البته برام سخته که به خصوصیه نه بگم. امروز برای آشنایی با محیط دولتیه رفتم سر کار و روز نسبتا خوبی بود. کارمندا خوب بودن و همکارهای خوبی دارم. 

باگ‌های روزمه

رزومه من روزمه نسبتا خوبیه، دانشگاه خوبی درس خوندم و شرکت‌های خوبی کار کردم. معمولا رزومه میفرستم گاها دعوت به مصاحبه میشم. اما ضعف من چیه؟ اینکه توی مدت کوتاهی جاهای زیادی کار کردم و زیاد جابه جا شدم. کارفرما وقتی این رو میفهمه کمتر بهم اعتماد می کنه و میترسه چند ماه بعد شرکت رو ترک کنم. البته استعفاهای قبلی من یه بخشیش از خامی بوده قبول دارم. دومین ضعف هم عوض کردن فیلد کاری هست و وارد شدن به حوزه‌ای که فقط بهش علاقه دارم و تجربه کاریم کم هست. بسته به سبک مصاحبه معمولا یه جا من شکست می خورم و ضعفم بر ملا میشه سر این داستان هست که مصاحبه ها تبدیل به پوزیشن شغلی نمی شوند. شدم عین این‌ها که همه جا میرن خواستگاری ولی بهشون زن نمیدن و رسوای خاص و عام و شهره شهر شدند. 

بازار ریزشی

امروز شاخص کل بورس حدود پنجاه هزار واحد افت کرد. دلار در کانال چهل و هشت هزار تومان قرار گرفت و سکه هم حدود بیست و هفت میلیون شد. بازار خودرو هم به خاطر واردات خودروی دست دوم ریزش داشت. یه جورایی همه ی بازارها ریزشی هست، حقیقتا پولی هم برای سرمایه گذاری نیست که بگیم پول سرگردان راه خودش رو پیدا می‌کنه و به یک بازاری ورود میکنه. عرضم به حضور انورتون من همچنان بیکارم نمونه یک شخصی که در مخارج اولیه زندگی مانده است الان پول از کجا بیارم سرمایه‌گذاری کنم و به بازارهای مالی جان دوباره بدم حقیقتا نشستم دارم لذت میبرم از ریزش بازارها، البته مقدار اندکی پول در بورس سرمایه‌گذاری کرده‌ام که تبدیل به ضرر شد در این یکی دو ماه اخیر و نظاره گر ضرر روی ضرر هستیم. اوضاع مالی شما چطور است؟ همه چیز بهم ریخته مثل من یا اینکه روال است؟

قبض برق

امروز از صبح که بیدار شدم سطح انرژیم پایین بود. یه جا قرار مصاحبه داشتم نرفتم. زنگ زدن چرا نیومدی؟ گفتم سردرد داشتم. یه پایان نامه رو نصفه نیمه رها کردم حسش نبود کامل بخونم. حس هیچ کاری نداشتم. فقط توی نت چرخیدم برای خودم تا زمان بگذره. راستی قبض برق هم اومده جدیدا من شب ها توی نور می خوابم علتش هم این هست چندتا سوسک دیدم توی خونه گویا اون ها عاشق تاریکی هستند. من هم سعی کردم کاری کنم جرات حضور نداشته باشند. دیگه همش خونه بودم لپ تاپ روشن بوده گاها چراغ روشن بوده نمی خوام به زیاد بودن مبلغش فکر کنم هر چند بیکارم و خیلی مخارج داره بهم فشار میاره اما چاره‌ای نیست. نمی دونم با این وضع من تا کی بیکارم و آیا امیدی هست برم سرکار؟ 

تحلیل بنیادی

امروز یه فایل که از شرکت قبلی داشتم رو بررسی کردم و متوجه شدم فقط یه سری اختلاف جزئی تو تحلیل‌هام با معیارهای کارفرما قبلی بوده و تحلیل من از اساس مشکل نداره فقط یه سری نکات ریزی باید واردش بشه که کیفیت تحلیل بالا بره. من سر این داستان خیلی اعتماد به نفسم پایین اومد و الان که بررسی کردم قبلا هم که کتاب خوندم متوجه شدم اصل داستان اوکیه یه سری نکات ریز رعایت کنم به کلی همه چیز عالی میشه. یوتیوب ویدیوی یه شخصی رو دیدم که استعفا داده بود تا کسب و کار خودش شروع کنه دیدنش امید به زندگی منو افزایش داد. چندتا سهم تحلیل کردم و خریدم با این فاز که کرایه خونه این ماه رو دربیارم متاسفانه امروز بازار خوب نبود و فقط یکی از اون‌ها وارد سود شد. چندجا رزومه فرستادم دعوت به مصاحبه شدم ولی چه فایده وقتی اعتماد به نفس ندارم و تو مصاحبه من من می کنم واقعا ارزش نداره باید یه کم به خودم متکی باشم تا اعتماد به نفسم بیاد بالا که مصاحبه ها موفقیت آمیز باشند. به نظر شما باید چیکار کنم که بتونم تو مصاحبه خوب صحبت کنم و اعتماد به نفسم چطور بالا بیارم؟

ایست زندگی

عرضم به حضور انورتون که من همچنان بیکارم. گاها رزومه میفرستم و میرم مصاحبه ولی تا الان هیچ اتفاق مثبتی نیفتاده نمی دونم چه انرژی منفی و سنگینی وجود داره که این جوری کارم گیر کرده و هیچ رقم درست نمیشه. در ناامیدترین حالت ممکن هستم از این حالت‌هایی که آدم جز مرگ هیچی از خدا نمی‌خواد. یه جورایی دارم از زندگی سیر میشم. هیچ امیدی نیست هیچ انگیزه ای نیست و هیچ دلخوشی هر چند کوچک نیست. 

قبض آب

قبض آب این سری چهارصد هزار تومان اومده که سهم من شده پنجاه هزار تومان، ماجرا از این قراره که پیرمرد صاحبخونه گاها کلید در حیاط رو میندازه و میاد داخل حیاط و شروع میکنه به شستن حیاط یا همون آب بازی، خدا لعنتش کنه نه میشه باهاش دعوا کرد فقط میشه یه گوشه نشست بهش فحش داد و غصه خورد تهش هم من باید قبض آب بدم و آقا بشینه آب بازی کنه. می ترسم دعوا کنم بگه بلند شو یا قراردادم رو تمدید نکنه تو این گرونی حالا چطور خونه پیدا کنم من بیکار که تو اجاره همین آلونک هم موندم. دو روز میشه دو تا پایان نامه خوندم که یه جورایی دارم در راستای اهدافم پیش میرم. همچنان بیکارم و در جست و جوی کار، فردا یه جا قرار مصاحبه دارم دعا کنید خوب پیش بره راهش دوره ولی باید برم مهم نیست، مهم اینه که شاید فرجی شد رفتم سرکار و از این بلاتکلیفی نجات پیدا کردم.