The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground
The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground

خرید خانه

قصد دارم تو تهران خونه بخرم یه آگهی بهم چشمک میزنه قیمت خونه یک میلیارد و دویست و سی تومنه و من اگه همه دارایی هام رو تجمیع کنم تقریبا به این عدد میرسه منتها قسمت زیادی از دارایی ام شهرستان هست و باید یه سر برم شهرستان و دارایی‌هام رو بیارم و اینجا تبدیل به نقد کنم. نمی دونم الان خونه رو بخرم یا صبر کنم یکی دو سال دیگه یه جای بهتر بگیرم. خسته شدم از مستاجری و اینکه خونه ای که توش هستم یه سری مشکلات داره مثلا قفل در خراب هست. دستشویی مشکل داره و سوسک و مارمولک هم داره، کلا حموم دستشویی رفتن تو اون خونه برای من معادل عذاب الهی هست و فقط به دلیل اجاره کم اونجا رو تحمل می کنم. با توجه به دردسرهای جابه جایی هم فعلا قصد ندارم جابه‌جا بشم. این خونه جدیده سی و هفت متر هست و اتاق هم نداره اما نوساز هست، طبقه چهارم هست و آسانسور نداره، در کل صد در صد ایده آل نیست ولی من هم نمی دونم چیکار کنم. پولامو جمع کنم یه جای بهتر بخرم یا همین رو بخرم. 

صبح زود

امروز صبح زود بیدار شدم چون توی شرکت ساعت هشت جلسه داشتم و باید زود و بدون تاخیر می رسیدم. توی مسیر که می اومدم خمیازه می کشیدم و حالا سر کار حس کار کردن ندارم و خمیازه می کشم. دوباره چهارشنبه جلسه داریم و باید یه سری فایل تحلیل برای جلسه چهارشنبه آماده کنم اما چه کنم که بدجوری خوابم میاد. چایی که آبدارچی آورد هم افاقه نکرد. همین طور سایت ها رو بالا پایین می کنم  تمرکز ندارم که کار کنم. من احتمالا توی زندگی قبلیم خرس قطبی بودم. دیشب زود خوابیدم قاعدتا زود بیدار شدن نباید اینقدر مشکل ایجاد کنه ولی من همچنان خمیازه می کشم و هیچ کنترلی روش ندارم انگار هزار سال هست که نخوابیدم. 

هدیه گران بها

یکی از دوستان من رو به یه آقایی معرفی کرده، گاهی با هم صحبت می کنیم. این آقا خارج از کشور زندگی میکنه و قرار هست تعطیلات نوروز ایران بیاد. برای تولد من رفته یه کیف خریده و عکسش رو واسم فرستاد گفت این یکی از کادوهات هست. من سرچ کردم با توجه به برند و نوع کیف تقریبا یه مدل مشابه رو پیدا کردم که سه هزار دلار قیمت داشت. راستش حس بدی بهم دست داد وقتی قیمت رو ضرب در قیمت دلار کردم و به پول ایران حساب کردم. حس می کنم برای دست گرفتن چنین کیفی آمادگی ندارم چون پولش حداقل معادل یک سال کار کردن من هست و چرا باید یه نفر  همچین هزینه ای برای کادو کنه؟ دلم می خواد یه جوری که ناراحت نشه بهش بگم ولی نمی دونم چطور باید بهش بگم.

غذای بیرون

این روزها میرم شرکت برمی‌گردم خونه و روز من به فضای مجازی و خواب و کار می‌گذره. دیروز رفتم خرید مغازه‌ی مورد نظر بسته بود و من بی‌هدف رفتم داخل یه رستوران غذا بخورم نزدیک سیصد هزار تومان برای یه جوجه کباب و سوپ هزینه کردم. امروز صبح مبلغ اندکی سود سپرده به حسابم واریز شد کمی آروم گرفتم. دوست ندارم خودم رو سرزنش کنم واسه هزینه‌ای که شده چون مصداق بارز آب رفته به جوی باز نمی‌گردد هست. اما این الگوی رفتاری نباید تبدیل به عادت بشه. تنهایی حوصله غذا درست کردن ندارم و معمولا از سر کار بر می گردم خسته و گرسنه هستم این هست که گاها به غذاهای بیرون نه نمی گم. این هفته هم نزدیک خونمون جشنواره طعم و دیگ بود ازشون کشک بادمجون، کتلت و آش دوغ گرفتم. با این احتساب این هفته همش غذای بیرون گرفتم و هزینه ها سر به فلک کشیده است. 

کارت هدیه

تولد من ششم بهمن ماه هست، امروز شرکت به عنوان کادوی تولدم بهم کارت هدیه داد. احتمالا بخشی رو سهام بخرم و بخشی رو نقد نگه دارم برای خریدهای روزمره، شاید هم کتاب خریدم. از اینکه کادوی تولدم رو پیش پیش گرفتم خوشحالم. جدیدا قصد دارم برای آزمون دکتری شرکت کنم هر چند هنوز قضیه پایان نامه ام حل نشده اما برنامه ریزی من برای دکتری هم برای چند سال آتی هست. هنوز به هیچ کس نگفتم در این مورد و اولین بار هست ازش توی وبلاگ برای شما صحبت می کنم. دیشب منابع دکتری رو سرچ کردم یه سری کتاب ها رو داشتم و یه سری رو ندارم باید تهیه کنم. البته اول قصد دارم کتاب هایی که دارم رو بخونم اگه دیدم واقعا قصدم جدی هست و توان خوندن رو دارم بقیه کتاب هایی که ندارم رو تهیه می کنم.