چند روزی میشه که موسیقی باعث شده در زندگی من شادی و آرامش جریان داشته باشه. احساس میکنم مثل سابق میتونم از زندگی لذت ببرم و زندگی را در آغوش بگیرم. برای اینکه بسنجم این احساس واقعی هست یا نه، دیروز از میدان آرژانتین تا میدان حر را پیاده طی کردم. در مسیر از ولیعصر و انقلاب گذشتم. صدای موزیک را بالا بردم و بیتوجه به افراد در خیابان قدم میزدم. نان سنتی گرفتم. خودکار قرمز خریدم. در کتابفروشیها قدم زدم و شمعهای معطر را بو کردم. موسیقی لذت بردن از زندگی را تشدید میکرد. گویی همان آدم پیش از حملات سایکوز بودم. یک بار به دکترم که فلوشیپ سایکوسوماتیک بود گفتم دیگر از خیابانگردی در انقلاب لذت نمیبرم. اما او پاسخ داد که احتمالا به خاطر تجارب تلخ گذشته است. حتی در کتابی از هلن فیشر خوانده بودم که لیتیوم ترشح دوپامین را کاهش میدهد. اما دکترم از من قبول نکرد و پرسید چه کسی همچین چیزی گفته است. بعدها از چت جی پی تی راجع به تاثیر لیتیوم بر کاهش دوپامین پرسیدم. پاسخش این بود که به طور غیر مستقیم لیتیوم سبب کاهش ترشح دوپامین میشود. چیزی که مرا آزار میداد این بود که از قدم زدن در انقلاب و کتابفروشیها همچون گذشته لذت نمیبردم و حتی اخیرا مسیرم را کج میکردم که گذرم به انقلاب نیفتد. برایم دردناک بود که از قدم زدن در آنجا همچون گذشته لذت نمیبردم. اما دیری نپاهید که معما حل شد و همه چیز در دوپامین خلاصه میشد. دوپامین سبب ایجاد شور و شوق در زندگیام شده است. دکتر جدید مدام راجع به احساس سرخوشی از من سوال میپرسد و من سعی میکنم اوضاع را در حدی کنترل کنم که آسیب و خطر جدی مرا تهدید نکند. تصمیم دارم آخر هفته به جمعه بازار بروم و خودم را به سنسو دعوت کنم. در هفتهای که گذشت دویست و چهل دلار در بازار سود کردم که با صد دلار آن همان روزهای اول هفته بدهیهایم را پرداخت کردم. نمیدانم معاملات این هفته چطور خواهد بود، اما گویی بر روان خود تسلط بیشتری در کنترل احساسات ناشی از معاملات دارم و کاملا منطقی فکر میکنم. شاید مجبور باشم موضوع پایاننامه را تغییر دهم، روی کمک دوستی برای بخش تحلیل داده با پایتون حساب کرده بودم، که گویی باید تماما بر تواناییهای خودم تکیه کنم. فلذا باید موضوعی انتخاب کنم که توان صفر تا صد برای انجام دادنش را داشته باشم. میخواهم از دوپامین موجود در مسیر لذت بردن از زندگی و بهبود کیفیت زندگی استفاده کنم. این شادی درونی مرا به همان آدمی که از سالها قبل میشناختم نزدیکتر میکند. احساس میکنم موسیقی باعث شد روح من در آرامش قرار بگیرد. شبیه سهمی میمونم که بعد از سقوط سهمگین تو یه محدوده رنج افتاده و مدتهاست ساید ویز شده الان داره تحرکات ریزی میزنه که با خودت میگی نکنه داره رشدش رو شروع میکنه. درسته رشدش آهسته است همراه با حرکات برگشتی، اما روند صعودی به نظر میاد با شیب خیلی کم، این نشانه در ادامه میتونه تقویت بشه و سهم حرکت استخواندارتری از خودش نشون بده، فعلا باید با همین نوسانات محدود خودش رو محکم نگه داره که دوباره افت نکنه. من در حد توانم برای این رشد میجنگم.