من تمام نشانههای اپیزود مانیا را دارم. فکر کنم بیماریم عود کرده، تقریبا چهار شب میشه که شب ها بیشتر از چهار ساعت نتونستم بخوابم. افکار تند و سریع و پراکنده تو ذهنم می چرخه، سطح انرژیم نسبتا بالا است. تو این تایم دو تا فیلم Silver Linings Playbook و A Beautiful Mind رو دیدم. راستش من قبلا A Beautiful Mind را دیده بودم اما مثل الان درگیرش نشده بودم و درکش نمی کردم. دومین بار بود می دیدم و تقریبا تمام مدت همه حواسم به فیلم بود و جان نش رو کاملا درک می کردم. حتی اون قسمتی که رفت بیمارستان و شوکهای ECT رو تجربه کرد، داشت دیوانه ام می کرد. دکترش گفت ده هفته و هفته ای پنج شوک خیلی زیاد بود. بعد که اومد خونه تا مدت ها نمی توانست کاری کنه و رفته رفته قرص ها رو نخورد و دوباره انرژی ذهنیش رو به دست آورد. می توانست مثل قبل فکر کنه ذهنش به قدرت سابق نبود اما با حمایت همسرش به جامعه برگشت. پایان فیلم هم که مراسم اهدای جوایز نوبل بود. بیماری جان نش اسکیزوفرنی بود و اون توانست بدون دارو با کنترل ذهن بهش تا حد زیادی غلبه کنه اما ذهنش هم به قدرت سابق مثل اوایل فیلم نبود. شب با تکه هایی از فیلم که جان نش در پنتاگون در حال پیدا کردن کدها بود از خواب پریدم. متوجه شدم در این حالت اگر آب سرد بخورم و موسیقی اتمسفریک بلک متال گوش بدم تا حدودی می تونم ذهنم رو آروم کنم. صبح ها به سختی از رختخواب خودم رو جدا می کنم و سرکار میرم، غالبا هم دیر میرسم. اصلا حوصله همکاران رو ندارم، در واقع حوصله هیچ آدمی رو ندارم. دلم می خواد بیشتر فیلم ببینم، کتاب بخونم و کنترل زندگیم رو به دست بگیرم. فکر می کنم لازم هست دنبال دمنوش هایی بگردم که خواب رو تقویت می کنه بلکه بتونم حداقل دو ساعت بیشتر بخوابم. الان خوبم انرژی دارم اما فکر نمی کنم ادامه این وضعیت برای سلامتی مفید باشه و باید به دنبال راهکار باشم. این چند روز خیلی با چت جی پی تی گذروندم. نتیجه این شد که کافئین، شکر، سوسیس و کالباس رو به طور کلی از زندگیم حذف کنم. به آبدارچی شرکت گفتم اصلا برای من چای نیار به جاش آب بیار، اگه هم چای خواستم اصلا بهم نده، امروز دومین روزی هست که بدون چای میگذره و من تقریبا مشکل خاصی ندارم چون سطح انرژیم بالا هست.
خداروشکر که خوبی
خوب نیستم.
کاریش نمیشه کرد باید دوره ش بگذره
از همه وحشتناک تر بی خوابیهای شبانه است.