بلیط هایی که گرفته بودم مجبور شدم کنسل کنم و بابتش خسارت بدم چون نوبت دکتر داشتم و دکتر مرخصی داشت و نوبتم تغییر کرد ناچارا برنامه های من هم عوض شد. بی صبرانه منتظر چند روز دیگه ام که برم خونه دلم لک زده واسه خورشت قیمه هایی که مامانم درست می کنه. دلم واسه دستپخت مامانم تنگ شده واسه ترشی هایی که درست می کنه واسه غذاهای خوشمزه ای که همیشه حاضر هست و آماده و فقط تو سر سفره می شینی و میل می کنی بدون اینکه در فرآیند تهیه اش درگیر باشی. اینجا که زندگی افتاده دست من اوج شاهکار آشپزی در نیمرو درست کردن و سوسیس درست کردن خلاصه میشه. تازه امروز هم قراره ژامبون بخورم. بدین سان زندگی من بدون غذاهای درست و حسابی پیش میره. گاهی از بیرون واسه خودم آش یا فلافل یا جوجه کباب می گیرم اما عجیب دلم هوس قیمه کرده و تا حالا از بیرون نگرفتم ببینم چه شکلی هست قیمه های نذری که دوست ندارم حدس میزنم قیمه بیرونم شبیه قیمه نذری باشه.
جالب بود
متشکرم
چرا میگید ببخشید؟!
خوبه که!
هوس چیزی کنی و نباشه یه جورایی به آدم احساس حسرت رو منتقل میکنه.
دهن ما رو آب انداختی!
لطفا منو ببخشید