The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground
The Conqueror Worm

The Conqueror Worm

Change changing places, Changes, Root yourself to the ground

کتاب خوانی

اخیرا دو تا کتاب خوندم یکی "داشتن و نداشتن" اثر همینگوی و دیگری "دوبلینی‌ها" اثر جیمز جویس. وقتی مشغول مطالعه میشم قدری قلبم تلطیف میشه و مهر و محبتم نسبت به اطراف و زندگی بیشتر میشه. همچنین امید به زندگی پیدا می کنم و یه جورایی احساس زنده بودن و مفید بودن می کنم. این روزها سرکار میرم و گاهی خودم رو کشان کشان تا سر کار می رسونم. مسیرم قبلا از مترو میگذشت الان به خاطر شلوغی های مترو که عجیب کلافه ام کرده بود از بی آرتی و اتوبوس استفاده می کنم. یه نیمچه ترافیک خفیفی داره ولی اونقدر اعصاب خرد کن نیست. ازدحام مترو بیشتر اذیتم میکنه. اینکه مسیرمو تغییر دادم و اینکه کتاب می خونم قدری حالم رو بهتر کرده و نسبت به کارم انگیزه بیشتری دارم. البته این چند هفته سرم شلوغ بوده و مجبور نبودم از پوچی سرم رو بکوبم به مانیتور، البته شاید یه دلیلش این بود که من از ترس شب ها تو روشنایی می خوابیدم و ملاتونین ترشح نمی شد به طرز عجیبی افسرده بودم و دلم می خواست نباشم. جدیدا توی تاریکی می خوابم و خودم رو قانع کردم که مواجهه با ترس ضررش کمتر هست تا اینکه در روشنایی بخوابم. من حیث المجموع حال مساعدی دارم و تنها دلیل گرفتگی روحیم پایان نامه هست. 

نظرات 1 + ارسال نظر
یه مرد یکشنبه 5 آذر 1402 ساعت 15:30 http://Whiteshadow.blogsky.com

خداروشکر
انشالله که روز بروز بهتر بشی

متشکرم، مرسی از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد