روز چهارشنبه واسه خودم خیابون گردی کردم از ولیعصر گرفته تا انقلاب رو پیاده روی کردم. مسیر دانشگاه امیرکبیر واسم جالب بود تا حالا از این سمت خیابون نیومده بودم. توی خیابون انقلاب افراد چادری و مدافع حکومت در حال شعار دادن بودند، منم همین طوری نگاه می کردم و رد می شدم برام جالب بود دیدن این همه آدم شبیه به هم تا اینکه یه اتفاقی نظرم رو جلب کرد. دو تا پسر یه دختر رو گرفته بودند و رهاش نمی کردند بعدا متوجه شدم دختره گویا گفته "رضا شاه" این ها هم گرفته بودنش. نمیدونم چی میشه گفت به این جور آدمها جوگیر یا بی عقل بین این همه آدمی که هیچ کدوم شبیه تو نیستن نباید مخالفشون حرف بزنی وگرنه توی دردسر می افتی این جا جمع دوستانه یا فامیلی نیست که هر چی دلت خواست بگی و خطری هم تهدیدت نکنه، خلاصه که باید مراقب بود و جانب احتیاط رو رعایت کرد. موقع برگشت مترو خیلی شلوغ بود گویا علاوه بر راهپیمایی، سخنرانی هم بوده من منتظر موندم سه چهار قطار اومد و جا نشدم و بعدش به زحمت جا شدم و راهی مسیر بازگشت به خونه شدم.
فک کنم دیدمت بدجور فاز پیاده روی احساس سیندرلایی داشتی خواستم یه تنه بهت بزنم یه کم به خودت بیای
مترو رسما شده حموم عمومی
شاید جوان تر بودم بیشترحرص می خوردم ولی در سکوت بیشتر نظاره گر اتفاقات بودم منتها بی تفاوت شده بودم. مترو وضعیت اسفناکی داره حقیقتا
البته فامیل داریم تا فامیل
جلوی بعضیا هیچی نمیشه گفت
بله اونم هست متاسفانه
دخترک بیچاره... نمیدونم آخر و عاقبتمون چی میشه...یه زمان هم ملت از دست شاه و شاهبازی فریادشون به هوا بود.جوونا گناه دارن...
سرنوشت دخترک احتمالا به آینده ای نامعلوم دچار بشه بیشتر به خاطر بی گناهیش دلم می سوزه، شرایط خوبی نداریم متاسفانه
مملکت مسخره شدا
دقیقا!
کاش میگفت محمدرضا
همون!