امروز یه نمه وقت گذاشتم و نشستم پایان نامه رو شروع کردم. انتخاب موضوع رو نهایی کردم و چکیده رو هم نوشتم. تصمیم دارم روزی یک صفحه بنویسم و این غول بزرگ رو به قطعات ریز ریز بشکنم تا بتونم تمومش کنم. چندان وقت نمیگیره اگه دقت و حوصله به خرج بدم و هر روز وقت بذارم بالاخره می تونم این غول بی شاخ و دم رو از زندگیم حذف کنم. یه جورایی احساس می کنم من این روزها باید سه تا نقش رو همزمان بازی کنم. نقش پدری که کار می کند. نقش مادری که غذا درست می کند و نقش فرزندی که درس می خواند و باید هر سه نقش را به درستی انجام دهم. اگر بتوانم پایان نامه را بنویسم و مدرکم را بگیرم در درآمدم هم تاثیر مثبتی خواهد داشت و این خودش انگیزه ای است برای من، از طرفی در سایت دانشگاه دیدم چهار نمیسال فرصت داریم و من دارم به پایان ددلاین نزدیک می شوم. که این هم یه جورایی کار رو برای من فورس ماژور میکنه و مجبور به انجام دادن آن تحت هر شرایطی هستم. امیدوارم با قانون یک صفحه در یک روز تا پایان دی ماه بتوانم این پروژه را تمام کنم. خلاصه که پاییز پایان نامهای خواهم داشت.
افرین
خیلی اینکارت خوبه
مرسی از حمایتتون