امروز رفتم بیرون، رفتم کتابخونه دانشکده، توی مسیر من حالم بد بود اما خداروشکر اتفاقی نیفتاد. یه ساندویج سوسیس گرفتم خوردم و کمی آب خوردم حالم اوکی شد هر چند صبحانه چندتا خرما خورده بودم اما حالم بد بود. بهتر شدم. بعدش رفتم ترمینال بلیط بگیرم که گفتن روزفروش هست و باید همون روز بیام بگیرم. بعدش رفتم خرید سه تا بلوز خریدم و یک شلوار، رسیدم خونه همه رو پوشیدم خوب بود. بعد هم یه املت درست کردم که گرسنه نمونم فردا و داستانی مثل امروز پیش نیاد. شکلات خریدم بذارم تو کیفم. فردا باید برم دو تا شرکت واسه کار ببینم چی میشه. راستی امروز چشم شور و بچه هاش رو توی کوچه دیدم وقتی رسیدم خونه در باز بود. نباید در رو باز بذاره، حال قفل نمی کنی هیچی حداقل درست ببند.